هیأتی که برای جهاد تببین، جنایات غرب را رو میکند +عکس
تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۴۲۹۶۸۹
خبرگزاری فارس ـ حوزه مسجد و هیأت ـ امیرحسین کسائی: ایام انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بود که عکس بنری به یکباره در فضای مجازی دست به دست چرخید. بنری که حاوی عکسی از ترامپ بود که زیرش نوشته بود؛ رفقا حلالم کنید. زیرا این بنر نام یک هیأت درج شده بود، هیأت امام جعفر صادق(ع). با جستجو، این هیأت را پیدا کردیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنر نصب شده درباره ترامپ در دوران انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
هیأتی که به همسایگانش آگاهی میرساند
وقتی به کوچه رسیدم بنر جدیدی از آنها متناسب با موضوع «حقوق بشر آمریکایی» نصب شده بود. گویی این کارشان برای اطلاعرسانی مناسبتی و محتوایی در قالب این بنر گرفته بود و اثر بخش شده بود. از کسبه اطراف نشانی هیأت را جویا شدم و از بنر پرسیدم. گفتند در مناسبتهای مختلف بنرهای جالبی نصب میشود که ماهم خُرسندیم چون موجب آگاهیبخشی به ماست و گاهی هم مطالب و مفاهیم مهم و اجتماعی را به زبان ساده و بعضاً طنز اینجا بنر میکنند و میخندیم.
بنر هیأت درباره حقوق بشر آمریکایی که تازه نصب شده است
هیأتی متفاوت با سایر هیأتهای معمول
وارد حسینیه شدم. یک فضای کوچک اما زیبا و ساده داشت. ورودی حسینیه تصاویر تعدادی شهید نصب شده بود. نامشان را مرور کردم. شهید ملاعتیان، شهیدان عاکفی و ...! مواجهه بعدیم در فضای حسینی، با کتابخانههایی بود که در این فضا تعبیه شده بود. بعداً از مسئولین هیأت شنیدم کتابهایی متناسب برای جوانان و حتی میانسالان انتخاب شده است که اعضای هیأت، به امانت میبرند و مطالعه میکنند. خودشان هم کتاب هدیه میآورند تا دیگران مطالعه کنند.
تصاویر شهدایی که پای گذار هیأت امام جعفر صادق(ع) بودند
جعبهای از کاغذ و خودکار وسط حسینیه!!
هنوز جمعیت حضور پیدا نکرده بود؛ البته من روز دوشنبه به هیأت رفتم که بنای برگزاری مراسم هفتگی نبود و بنا بود مراسم شورای سیاستگذاری و اندیشهورز برگزار شود. در وسط حسینیه جعبهای دیدم که در آن کاغذ و خودکار بود که در نوع خودش متفاوت بود. شنیدم در تمام برنامههای این هیأت این ماجرا پای ثابت جلسه است تا افراد نکتهبرداری کنند. این قطعات پازل نشان میداد با هیأتی متفاوت روبرو هستم.
هیأت امام جعفر صادق(ع) روزهای شنبه و پنجشنبه جلسات هفتگی دارد
بنری که در فضای مجازی غوغا کرد
محمد گنجی از مسئولان هیأت را در فضای حسینیه دیدم و با او به گپ زدن نشستم. ابتدا از ماجرایی شروع کردم که مرا به سمت این هیأت کشانده است. بنر محتوایی هیأت در ابتدای کوچه حسینیه که او میگوید: «کار این بنر را ما از حدود دو سال پیش آغاز کردیم و تصمیم گرفتیم در فضای بیرونی هیأت، اطلاعرسانی و آگاهیرسانی داشته باشیم. به فراخور هر مناسبت، طرحی را آماده و نصب میکردیم که یکی از آنها همان بنر ترامپ بود که در شبکههای اجتماعی هم بسیار چرخید. ترامپ که رأی نیاورد و شکست خورد، بنری با مضمون طنز ایجاد کردیم که ترامپ ایستاده بود و زیرش نوشته بودیم، رفقا حلالم کنید با دو استیکر خنده! زیر آن زده بودیم: «آقای ترامپ قمارباز تو باختی اما کار ما با تو تمام نشده است. هر نیمه شب ساعت 1:20 دقیقه منتظر ما باش. این بنر بسیار در فضای مجازی دست به دست شد و در استانهای مختلف از آن چاپ کردند و زدند. این بنر امروز معنا پیدا کرده است، هم برای محله هم برای هیأت، هویت آورده است و شهرداری منطقه ۱۶ نیز آن را جزء بنرهای رسمی خود معرفی کرده است.»
محمد مرادی از مسئولین هیأت امام جعفر صادق
هیأتی که در خزانه به سیاسی بودن شهره است
این هیأت در سال ۱۳۶۰ توسط شهید علی ملاعتیان، شهید داوود جعفری، برادران شهید ابراهیم و محمد عاکفی، شهید قاسم محمدی و جمع دیگری مانند محمد موحد عینیزاده و محمد مرادی راهاندازی شده است. از گنجی که درباره تاریخچه هیأت جویا شدم من را به محمد مرادی از پیشکسوتان هیأت ارجاع داد. در گوشهای از هیأت او را که پیرمردی باصفا و خوش رو بود، دیدم. سراغش رفتم تا از تاریخچه هیأت بشنوم. او میگوید: «این هیأت در آن دوران که همه نام سیدالشهدا(ع) و فرزندان ایشان را روی مجالس میگذاشتند، با نگاه و تمرکز روی مسائل علمی و اندیشهای به عنوان امام جعفر صادق(ع) نامگذاری شد. هیأت ما مجالس خود را در مسجد علی بن موسیالرضا(ع) به همت مصطفی رحیمی آغاز کرد. او نویسنده کتاب «بابانظر» است که در مجلس ما، سخنران و خرج دهنده بود و مجریگری را به بچههای هیأت یاد داد. از همان روز اول، هیأت ما در خزانه به عنوان سیاسی شناخته شد. اکثر اعضای هیأت ما از نیروهای سپاه بودند. در دوران دفاع مقدس از سال ۶۰ تا ۶۸ نیز، هیأت ما یا درحال اعزام نیرو یا بحث درخصوص جنگ و خاطرهگویی از جبهه بود. بعد از پایان جنگ هم زمزمه «کجایید ای شهیدان خدایی» از زمزمههای پُرتکرار مراسمها و سینهزنیهای هیأت است.»
محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه یکی از سخنرانان این هیأت است
هیأتی که قرآن و عترت را توامان مدنظر دارد
گنجی که همراه من پای صحبت آقای مرادی نشسته بود در تکمیل این اطلاعات میگوید: « هیأت ما در ابتدا سیار بود و خانه به خانه میچرخید اما از حدود ۴ - ۵ سال پیش که حاج حسین مرادی دارفانی را وداع گفت، بخشی از خانه ایشان توسط فرزندانش به هیأت اختصاص پیدا کرد و تجهیز شد. از آن زمان این حسینیه واقع در خزانه محل دائمی هیأت شده است. هیأت ما هرهفته پنجشنبه شبها جلسه ثابت دارد. شنبهها جلسه تفسیر قرآن با تدریس دکتر محمد موحد عینیزاده را داریم که مانند کلاس درس برای خواهران و برادران برگزار میشود و در آن تفسیر قرآن بیان میشود. هرهفته دوشنبهها نیز جلسه اندیشهورزی هیأت برگزار میشود.»
شعرخوانی و برنامه ادبی پای ثابت مجالس هفتگی این هیأت است
پای ثابت برنامههای هیأت بخش ادبی و شعرخوانی است
همانطور که شنیدیم هیأت امام جعفر صادق(ع) به سیاسی بودن شهره است، در ایام انتخابات جلسات رنگ و بوی سیاسی به خود میگیرد و سخنرانان سیاسی در هیأت حاضر میشوند و بحثها حول محور انتخابات میچرخد. تداوم بحثهای سیاسی، این هیأت را به محل رجوع مردم برای گرفتن مشورت در ایام برگزاری انتخابات تبدیل کرده است. این سیاسیبودن اما ناشی از چیست؟ از گنجی این سوال را پرسیدم که اینگونه میگوید: «هیأت ما شاید با مجلس عادی اندکی متفاوت باشد. این هیأت سخنرانمحور است. مراسم با قرائت قرآن شروع میشود اما بعد از قرائت قرآن و مرور ترجمه آن، مجری پشت تریبون هیأت قرار میگیرد. او تقریبا همه کاره جلسه است و زمانبندی برنامهها را در دست دارد. به صلاحدید او ممکن است زمان برنامهای کم یا زیاد و یا حتی حذف شود. مجریها در هیأت ما به فراخور تخصص، مطالعه و مناسبت روز، در قالب برنامهای ۱۵ تا ۲۰ دقیقهای، محتوا هم ارائه میکنند. البته بعضی از اوقات کارگاه اندیشه در هیأت شکل میگیرد و مجری با دست پُر پشت تریبون مینشیند و در حد یک سخنرانی کامل، بحثهای تخصصی خود را برای حاضرین ارائه میکند. فمینیسم، علوم شناختی، سبک زندگی و سواد رسانهای از جمله کارگاههای اندیشهای بوده است که در هیأت برگزار شده است. بکی دیگر از بخشهای خاص این هیأت، بخش ادبی است و در هرجلسه، ارائه شعری صورت میگیرد که حتی بسته به مناسبت، زیرصدای موسیقی هم در مجلس پخش میشود. که بسیار هم به انتقال حس کمک میکند.»
مهدی سعیدی از مسئولین هیأت امام جعفر صادق(ع)
در این هیأت سخنران را سوال پیچ میکنند
هنوز گویی به جواب نرسیده بودم و تصور میکردم ماجرای این تفاوت و سیاسی بودن را باید از کم و کیف منبر این هیأت پیدا کنم. برای همین سراغ مهدی سعیدی رفتم که هم سخنران و هم از ایدهپردازان اصلی محتوای هیأت است. او میگوید: «تمام این برنامهها که تاکنون شنیدید، جدای از فضای محتوایی سخنرانی و منبر است. شاید بخش متفاوت دیگر این هیأت نیز سخنرانهایش باشد که خاص هستند. در هیأت ما، حسن عباسی، سعید قاسمی، سید یاسر جبرائیلی، محسن مهدیان، تقی دژاکام، عبدالمطهر محمدخانی، محمدصادق کوشکی، محسن عابدی، محمد موحد، عباس اسکندری و ... سخنرانی کردند. اکثراً در این هیأت مکلاها منبر میروند اما روحانیون هم دعوت میشوند اما در انتخاب منبریها، رویکرد اندیشهای و مطالب آنها مورد اهمیت است. در هیأت ما منبر یک طرفه جایی ندارد، در بین سخنرانی ممکن است سوال و جواب شود و حتماً در پایان هم سوال داریم. مطالب به صورت مباحثه ارائه میشود. تلاش داریم در هیأت، موضوعات روز بحث شود تا اعضای هیأت در جمعهای خود به تبیین مسائل مختلف بپردازند.»
کتاب جنایات غرب که مهدی سعیدی آن را با کمک اعضای هیأت نوشته است
کتابی با ۸۰۰ صفحه که در جشنواره حقوق بشر آمریکایی برتر شد
کتابی در این هیأت دیدم به نام «جنایات غرب» ورق که زدم متوجه شدم، نویسنده آن همین آقای مهدی سعیدی از اعضای هیأت است و حتی در مقدمهاش ذکر شده بود که این کتاب با همت اعضای هیأت امام جعفر صادق(ع) تالیف شده است. ماجرا را از سعیدی جویا شدم که میگوید: «من عضو هیأت تحریریه هفتهنامه صبح صادق هستم که در این هفتهنامه ستونی به نام جنایات غرب براساس مطالعات خودم راه انداخته بودم. از سال ۹۴ به من پیشنهاد شد تا این مطالب را به کتابی تبدیل کنم. جمعی ۵ نفره از برادران و خواهران هیأت، تیم تحریریه این کتاب شدند و شروع به مطالعه بیش از ۱۵۰ کتاب کردند. در این حین تصمیم گرفتیم روی این موضوع عمیقتر و جدیتر کار کنیم، برای همین کار و تیم را گسترش دادیم. اگر درخصوص جنایات غرب صحبت شود همه اذهان به سمت آمریکا و انگلیس میرود، درحالی که بلژیک، اسپانیا، ایتالیا، هلند و ... هم جنایات بسیاری داشتند. این تلاشهای گروهی، به کتابی با ارزش منتهی شد که معتقدم گام اول در این مباحث است و صرفاً برای ایجاد پایهای در این مباحث شکل گرفت. جدای از آن در فضای مجازی و در نرمافزاهای تلگرام، اینستاگرام و ایتا هم کانالی با عنوان جنایات غرب برای انتشار مطالبی در این خصوص شکل گرفت که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفته است. این کتاب و کانال در جشنواره حقوق بشر آمریکایی در سال ۹۷ به عنوان برتر انتخاب و تقدیر شد.»
کتاب و کانال جنایات غرب در جشنواره حقوق بشر آمریکایی در سال ۹۷ به عنوان برتر انتخاب و تقدیر شد
طرح جنایات غرب، نوعی تهاجم و جهاد تبیین است
اعضای این هیأت تلاش میکنند هر زمان که مقام معظم رهبری بیاناتی دارند، کارگاه اندیشه برگزار کنند و ابعاد مختلف بیانات ایشان را تبیین کنند و نقش و وظایف خود را تعیین کند. زمانی که ایشان از جهاد تبیین سخن گفتند، چندین کارگاه اندیشه تشکیل شد و در این جلسات به این نتیجه رسیدند که مطرح کردن جنایات غرب خود نوعی تبیین و تهاجم در این عرصه است. سعیدی میگوید: «سیاست جزئی از انقلاب اسلامی ایران شده است و ما نیز به عنوان یک هیأت انقلابی نمیتوانیم نسبت به این مسائل بیتفاوت باشیم. تمام گفتوگوها و چالشهایی که در یک جنبش دانشجویی مطرح میشود، در هیأت ما در سطح بالاتری وجود دارد. هیأت جای آموزش است و ما منبر را به صورت پرسش و پاسخی به پیش میبریم و این موجب جذابیت است. جامعه ما امروز پر از شبهه است؛ اگر هیأت برای پاسخ وارد نشود آیا مدرسه و رسانه آماده پاسخ دادن به این شبهات هستند؟ رهبر انقلاب هم یکی از پایههای مهم برای جهاد تبیین را هیأت اعلام کردند.»
اگر فردی به هیأت نیاید، جویای حالش میشوند
مسئولین این هیأت روال جالبی دارند و اعضای ثابت خود را میشناسند و در جلسات هیأت بی سروصدا، غیبت افراد را ثبت میکنند و اگر تعداد غیبتها زیاد شود، جویای حال او میشوند تا اگر کسالت یا مشکلی داشته است، برطرف کنند. در جلسات این هیأت در مناسبتهای خاص که به صورت خانوادگی برگزار میشود، حدود ۲۰۰ نفر شرکت دارند.
اعضای این هیأت ماهانه در قالب برنامه اردویی به زیارت مزار شهدا میروند
برنامههای اردویی خاص هیأت امام جعفر صادق(ع)
این هیأت از ۴ جمعه ماه، یکی را جلسه دعای ندبه برگزار میکند که در آن هم سخنرانی در باب مهدیت برقرار است. یکی دیگر از جمعهها هم سر مزار شهدا در بهشت زهرا به صورت خانوادگی میروند. معینی میگوید: «در زمان حضور در بهشت زهرا معمولاً یکی از رزمندگان دفاع مقدس را ما را همراهی میکند و سر مزار هر شهید از خاطرات و خصلتها و فعالیتهای او میگویند. در طول سال نیز سه برنامه اردویی در این هیأت برگزار میکنیم. تا پیش از اپیدمی کرونا هرسال سفر زیارتی اربعین، سفر زیارتی مشهد و یک اردوی تفرحی به شمال کشور داریم. امسال هم با فروکش کردن کرونا هم برای سفر زیارتی مشهد مقدس هم برای سفر اربعین برنامهریزی کردهایم.
اردوی جهادی پل دختر اعضای هیأت امام جعفر صادق(ع)
هیأت اندیشهای و متفاوت امام صادق(ع) توانسته است در منطقه خود جای خوبی میان مردم باز کند و مورد توجه باشد. در جلسات هفتگی این هیأت، شاید کمتر به سینهزنی پرداخته شود اما تلاش میشود، در بخشهای محتوایی و منبر هیأت مطالبی ارائه شود که معرفتافزا باشد. آنها در حوزه خدمات اجتماعی هم فعال هستند و ۵۰ خانواده نیازمند حاشیه تهران زیر مجموعه خیریه هیأت است و در کمکهای مختلفی مانند پرداخت ودیعه و اجاره مسکن و ... از برنامههای آنهاست. در ایام کرونا این هیأت ۵ مرتبه بستههای معیشتی میان نیازمندان توزیع کرد و در ایام عید غدیر نیز طبخ هزاران پرس غذای گرم را در دستور کار دارند. این هیأت قابلیت این را دارد که برنامهها و اقداماتش الگویی برای دیگر هیأتها باشد تا بار و اهمیت بیشتری به منبر هیأت بدهند و صرفاً به روضه و سینهزنی که آن هم دارای اهمیت بسیاری است، بسنده نکنند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: هیأت هیأت امام صادق فتنه 88 جهاد تببین محمد گنجی مهدی سعیدی هیأت امام جعفر صادق ع حقوق بشر آمریکایی فضای مجازی مهدی سعیدی جنایات غرب سیاسی بودن اعضای هیأت هیأت ما اندیشه ای برنامه ها نصب شده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۲۹۶۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنایات کومله به روایت تنها معلم بازمانده زندان «برده سور»
تنها بازمانده زندان مخوف بردهسور در گفتوگویی با تسنیم از رنجی گفت که ناروا توسط کومله و دموکرات بر معلمان و غیر نظامیان رفته است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اسارت دوران غریبی است. گاه امید به آزادی و دیدن گرمای آفتاب از پس دیوارهای بلند سرد، تحمل زیستن در میان برزخ مرگ و زندگی را آسانتر میکند و گاه، هیولای ناامیدی چنان بر گلو چنبره میزند که انگار راه نفس از هر طرف بسته است. شاید به همین دلیل است که آن را انسانیترین ادبیاتی میدانند که جهان به خود دیده. موقعیتی که در آن ترسیم میشود، چهره مردان و زنانی است که انسانیت و ظرفیت آن را به بالاترین و بهترین شکل ممکن به تصویر کشیدهاند. گفتن این حرف ساده است، کسی غیر از خود آن اسیر نمیداند تحمل ثانیه ثانیه روزگاری که تنها زهر است و زهر، چقدر میتواند برای هر انسانی دشوار باشد.
سالهای دفاع مقدس اما پر است از آدمهایی که با وجود این درشتی روزگار دیولاخ، چنان ایستادند که از هر طرف طنین گامهای استوار آنها تنها به گوش تاریخ میرسد؛ چنانکه آن شاعر فقید فرمود:
چه تازیانهها که از تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها که از تو گشت سربلند
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند...
یدالله خدادادمطلق از همین مردان است. او که معلمی جوان بود، در مهرماه سال 59 به اسارت کومله و سپس حزب دموکرات کردستان درآمد. او به همراه تعدادی دیگر از معلمان از استانهای مختلف برای رفع خلأ کمبود نیرو در آن مقطع راهی کردستان میشود، اما سر از مخوفترین زندانها درمیآورد. او تنها بازمانده یک جمع هشت نفره از زندان بردهسور است.
خداداد مطلق آموزگار است و آموزگاری با عشق پیوندی دیرینه دارد. همین عشق و علاقه به کودکان این سرزمین او را به شهری غریب کشاند و سرنوشتش را تغییر داد. خاطرات خواندنی او در کتاب «بردهسور» روایتی است از رنج معلمی که تنها اسلحهاش قلم بود. خبرگزاری تسنیم به مناسبت روز معلم و سالروز شهادت شهید مطهری، در گفتوگویی با او یادی کرده است از رنجی که بیسبب بر او و دیگر معلمان روا داشته شد؛ معلمانی که یک به یک اعدام شدند و به شهادت رسیدند. این گفتوگو را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: آقای مطلق شما در اواخر دهه 50 به عنوان معلم و نیروی آموزش و پرورش به منظور تأمین خلأ کمبود نیرو در مدارس کردستان، از قم به این استان اعزام میشوید اما در نهایت سر از زندانهای کومله و دموکرات درمیآورید. این در حالی است که شعارهای این گروهکها سالهاست که کمک به خلق کرد است. رفتار آنها با شما و دیگر معلمان، تناقض آشکار این گروهکها میان حرف تا عمل است. این اتفاق چطور برای شما رخ داد؟
اوایل مهرماه سال 59، آموزش و پرورش استان قم اطلاعیهای مبنی بر درخواست نیرو برای کردستان، منتشر کرده بود. من پس از دیدن این اطلاعیه، به اداره آموزش و پرورش رفتم و اعلام آمادگی کردم. همانجا با شهید علیمحمد بیان که از معلمان استان قم بود، آشنا شدم. پس از چند روز، به کردستان اعزام شدیم و با مأموریتی که آموزش و پرورش استان کردستان داده بود، بنا شد به روستای موچش واقع در مسیر کامیاران و سنندج برویم. در آنجا مدرسه شبانهروزی بزرگی بود که برای مدتی به دست نیروهای ضد انقلاب رسیده بود، مدرسه آسیب جدی دیده و نیازمند تعمیرات اساسی بود. از جمله اقلامی که نیازمند تعمیر بود، موتور برق آنجا بود. ما این موتور را برای تعمیر به تهران فرستادیم.
روز 12 مهرماه، مجدداً برای نصب موتور به مدرسه رفتیم؛ غافل از اینکه خدمتکار مدرسه از عوامل کومله است و به آنها تاریخ آمد و شد ما را گزارش داده. با ماشین لندوری که داشتیم از مدرسه خارج شدیم. در بین راه دو نیروی هوابرد و یکی از معلمان اعزامی از کاشان(آقای محمدی) را سوار کردیم؛ زیرا از ما خواسته بودند آنها را نیز به شهر برسانیم. در مسیر بازگشت بودیم که به ناگهان ماشین ما توسط نیروهای کومله که در صخرهها کمین کرده بودند، به رگبار بسته شد. با اینکه ماشین چندبار معلق زده بود و من و شهید بیان در عقب ماشین افتاده و آن معلم دیگر(آقای محمدی) به شدت زخمی شده بود، باز هم تیراندازی میکردند. کومله همواره میگوید ما به فکر خلق کُرد و مردم ایران هستیم، اما با افرادی که زخمی شده بودند، اینطور رفتار میکردند.
پس از چند دقیقه نیروهای کومله به بالای سر ما رسیدند و من، شهید بیان و دو نیروی هوابرد را برای اینکه از دید نیروهای جمهوری اسلامی پنهان کنند، از مسیر خارج کرده و به مناطق امن خود منتقل کردند. این اتفاق در روز 12 مهرماه سال 1359 رخ داد.
پس از چند روز، ما را به روستاهای اطراف منتقل کردند. یکی دو روز در آنجا زندانی بودیم و متوجه شدیم که در اتاق بغل ما هم افرادی هستند که زندانی شدهاند: شهید کریم غفاری و شهید صفدر محمدی، معلمانی که از کرمانشاه اعزام شده و برای خدمت به مردم کامیاران، به این منطقه رفته بودند. شهید غفاری به عنوان رئیس آموزش و پرورش و شهید محمدی به عنوان معاون پرورشی فعالیت میکردند و چند روز قبل از ما، در حالی که هیچگونه سلاحی نداشتند، به اسارت گرفته شده بودند.
زندان مخوف «بردهسور»
مدتی گذشت، کومله ما را با پای پیاده و با بدترین شرایط ممکن- که الآن نمیخواهم زیاد وارد جزئیات شوم- به مدت 45 روز در کوهها و جادههای خاکی کردستان شبانهروز پیاده میبرد. ما را به روستاها میبردند و مردم را علیه ما تهییج میکردند. ما را به عنوان عوامل دولت معرفی میکردند، مردم نیز با تهییج و تحریک آنها، برخوردهای بسیار بدی با ما داشتند. هرچند تعدادی نیز که از نیت کومله و اقدامات آنها آگاه بودند، مخفیانه پیش ما میآمدند و به ما دلداری میدادند.
پس از این مدت ما وارد زندان مرکزی کومله به نام «برده سور» شدیم؛ زندانی که در انتهای کوههای بلند و در پایینترین دست یک دره عمیق در کنار یک رودخانه خروشان واقع شده بود. این زندان یکی از غیر دسترسترین زندانهای کومله بود. در آن زمان(سال 1359) حدود 80 نفر در آنجا زندانی بودند.
*تسنیم: به غیر از شما، همانطور که اشاره کردید، نیروهای غیر نظامی دیگری نیز در این زندان بودند. هدف کومله از اسارت غیر نظامیان چه بود؟
هدف این بود که به هر قیمتی از اقشار مختلف مردم اسیر بگیرند تا بعداً در مرحله تبادل اسرا از آنها استفاده کنند. آنها در واقع میخواستند ما را که نیروی غیر نظامی بودیم، با نیروهای خودشان تبادل کنند که در درگیریهای مسلحانه توسط دولت جمهوری اسلامی دستگیر شده بودند. در مقطعی هم موفق شدند و تعدادی از زندانیان را از این طریق مبادله کردند.
*تسنیم: شرایط زندان برای شما که نیروی غیر نظامی بودید، با دیگر افرادی که به نوعی نیروی نظامی محسوب میشدند، متفاوت بود؟
زندان شرایط مناسبی نداشت. اتاقی بود که ابعاد آن یک و نیم در یک یا دو و نیم در دو متر بود(جزئیات خیلی در خاطرم نمانده است). در این اتاق هشت نفر زندانی بودیم. درب این اتاقک کوچک همیشه قفل بود و ساعت هواخوری ما نیز با بقیه فرق داشت؛ به این صورت که اول باقی زندانیها هر روز صبح به هواخوری میرفتند، پس از آنها ما هشت نفر باید میرفتیم.
*تسنیم: همه کسانی که در این اتاقک زندانی بودید، معلم بودید؟
خیر، پس از مدتی یکی از زندانیان را از اتاق ما خارج کردند و شهید ابراهیم علیاصغرلو، از تکاوران نیروی ارتش را که در درگیریهای بانه به اسارت گرفته بودند، به اتاق ما منتقل کردند. ایشان از برجستهترین نیروهای هوابرد بود که پیش از انقلاب در فرانسه تحصیل کرده و فردی بسیار با تجربه، شجاع و متدین بود. سرهنگ فکر فرار از زندان را به ذهن همه ما انداخت. ما در ابتدا فکر میکردیم که او نفوذی است و میخواهد ما را بسنجد، اما کمکم به همدیگر اعتماد کردیم و تصمیم گرفتیم با نقشه سرهنگ، از آن اتاقک کوچک در دوردستترین نقطه کوهستان فرار کنیم.
شهید ابراهیم علیاصغرلو
فرار از زندان
سرهنگ راههای مختلفی را پیشنهاد داد و گفت اگر فرار نکنید، آینده نامشخصی دارید و ممکن است اعدام شوید، آزادی در کار نخواهد بود. پس از مدتی با او همداستان شدیم و تصمیم گرفتیم با حفر تونلی از دل زندان به بیرون فرار کنیم؛ این در حالی بود که درب اتاقک ما برخلاف دیگر سلولها، هر شب با قفل و زنجیر بسته و از سلول ما به شدت مراقبت میشد. تصمیم گرفتیم با جوالدوزی که خیلی اتفاقی به دست ما رسیده بود، گودالی حفر کنیم. سرهنگ میگفت باید از زندان فرار کنیم و به سمت سردشت برویم. از او میپرسیدیم که فرض کن ما از این رودخانه بزرگ عبور کردیم، چطور راه را تشخیص دهیم؟ میگفت من این مسیر را یکبار هوایی طی کردهام و از سوی دیگر، میتوان از طریق ستارهها راه را تشخیص داد.
شهید علیمحمد بیان
کار حفر تونل و خارج کردن خاک آن از سلول نیز خود ماجرایی دارد. کف اتاق ما سیمان بود و باید با همان جوالدوز به خاک میرسیدیم و از آنجا با حفر تونل به رودخانه برسیم. این اتفاق در اولین روزهای فروردین سال 60 رخ داد و تونل ما کامل شد. پنجم یا ششم فروردین، شبهنگام از تونل خارج شدیم و از رودخانه به آن بزرگی و سرد عبور کردیم. در برف و سرماه راه را ادامه دادم؛ این در حالی بود که سیاهی شب کمکم به سپیدی تبدیل میشد. به جایی رسیدیم که از دوردست میتوانستیم سوسوی چراغهای یک شهر را ببینیم، سرهنگ گفت اینجا سردشت است. شوق آزادی در دل ما شعلهور شده بود و فکر میکردیم که میتوانیم ساعاتی دیگر آزادیمان را جشن بگیریم.
رستگاری در «بردهسور» و جای خالی یک «دارابونت» ایرانیدر این لحظه دو دیدگاه مطرح شد؛ عدهای از دوستان میگفتند برای اینکه به افراد متفرقه برخورد نکنیم، بهتر است در روز این مسیر را طی نکنیم، در جایی پنهان شویم و بعداً به راه خود ادامه دهیم. عدهای دیگر نیز میگفتند که بهتر است به راه خود ادامه دهیم و زودتر از این شرایط رها شویم. نظر دوم غالب شد، اما متأُسفانه در راه عدهای ما را دیدند و متوجه شدند که ما غریبه و آنجا سرگردان هستیم. آنها به ما چیزی نگفتند، اما ما فهمیدیم که بزرگترین اشتباه را مرتکب شدهایم. هر کسی گوشهای مخفی شد، اما رد پای ما روی برف مانده بود و همین سبب شد تا گروه مسلح دیگری- که بعداً فهمیدیم حزب دموکرات هستند- به ما برسد. در درگیری که ایجاد شد، سرهنگ و محمد وفایی را به شهادت رسیدند و شش نفر دیگر را شامل من، علیمحمد بیان، کریم غفاری، اصغر محمدی، سیدعباس روحانی و مصطفی مقدسی یا صدالدین مقدسی را به زندان آلواتان منتقل کردند.
از «بردهسور» به «آلواتان»
در زندان آلواتان هر کس موظف بود کاری انجام دهد، من نیز در نانوایی کار میکردم. روز 17 اردیبهشتماه هواپیماهای عراقی این زندان را بمباران کردند و از 216 نفری که در زندان بودند، فقط 70 نفر سالم ماندند و مابقی یا مجروح شدند و یا به شهادت رسیدند. پس از مدتی از طرف دفتر زندان آمدند و گفتند کسانی که از زندان کومله فرار کردهاند، باید لوازم خود را جمع کنند. این انتقال با وساطت گروه چریک فدایی انجام شد؛ چرا که کومله و دموکرات در آن زمان با یکدیگر در جنگ بودند. از آنجا ما به زندان تورجان و سپس دوباره به بردهسور منتقل شدیم. در طول مدتی که مجدداً در بردهسور بودیم، تعدادی از دوستانمان از جمله علیمحمد بیان، صفدر محمدی و سیدعباس روحانی یکی پس از دیگری به شهاد رسیدند.
*تسنیم: چه شد که فقط شما از آن جمع هشت نفره باقی ماندید و دیگر دوستان به شهادت رسیدند؟
خانوادهها معمولاً پس از مدتی که از اسارت فرزندانشان میگذشت، برای آزادی آنها اقدام میکردند و به اداره امور گروگانهای دفتر نخست وزیری میرفتند. اسامی این دسته از اسرا برای مبادله به کومله داده میشد. اما در طول دو سال و نیمی که من اسیر بودم، خانوادهام هیچ اقدامی برای آزادی من نکردند؛ به همین دلیل کومله فکر میکرد که من کارهای نیستم. واقعیت هم همین بود. من یک معلم جوان بودم. پس از گذشت دو سال و نیم، در نوروز سال 62 به همراه 17 تن دیگر آزاد شدم و به آغوش خانواده بازگشتم. پس از آزادی نیز در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم.
*تسنیم: دوران اسارت و تأثیر آن را میتوان از چند وجه بررسی کرد. گذشته از اثرات جسمی که این دوران بر شما گذاشت، چه آسیبهای روحی متوجه شما شد؟
این دوران علاقه من به جمهوری اسلامی را دوچندان کرد و به حقانیت آن پی بردم. با دیدن این اقدامات ضد انقلاب، متوجه شدم که باید تا پای جان همانند دیگر دوستانم، برای کشور و جمهوری اسلامی ایستادگی کرد. من پیش از این نیز در تظاهراتهایی که علیه رژیم پهلوی انجام میشد، همیشه حضور داشتم. پایگاه ما در آن زمان، خیابان چهارمردان بود که در قم معروف بود.
*تسنیم: گروهکهایی مانند کومله در چند سال گذشته به ظاهر رویه خود را تغییر داده و مسائل حقوق بشری را مطرح میکنند. طرح این مسائل از زبان رهبران این گروهکها با آنچه بر سر شما و دیگر اسرا گذشته و سندی از زبان شاهدان عینی به شمار میآید، زمین تا آسمان تفاوت دارد.
من وارد مقوله شکنجهها و اذیت و آزاری نشدم که دو گروه دموکرات و کومله بر مردم به ویژه مردم کرد روا میداشتند. در طول دوران اسارت شاهد بودم که آنها حتی ابتداییترین لوازم مورد نیاز خود را از رژیم بعث و صدام ملعون تأمین میکنند. همه ما شاهد این وابستگی بودیم.
کومله و دموکرات پایگاه مردمی خود را از دست داده است
اگر این سالها مدعی حقوق بشرند، برای این است که آنها پایگاه مردمی خود را به واسطه اقداماتی که داشتند، از دست دادهاند. برای اینکه بتوانند دیگران را با خود همراه کنند، مدعی حقوق بشرند. مردم کردستان همانند دیگر نقاط کشور، شاهد ظلم و جنایتی بودهاند که آنها بر این خاک و مردمانش روا داشتهاند.
زمانی سرتاسر کردستان، از سنندج و کامیاران گرفته تا سردشت و بوکان و مهاباد در دست اینها بود، چه کردند؟ چه ظلمهایی روا داشتند؟! امیدوارم آنها این نفسهای آخر را بکشند و به زودی زود اسم و رسم آنها از صحنه روزگار و ایران عزیز و کردستان گرامی محو شود.
انتهای پیام/